کد مطلب:36789 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:98

امیرالمومنین مردم را صاحب حق و تکلیف می دانستند











اما از سوی دیگر امیرالمومنین (ع) سخنانی دارند كه نشان می دهد، ایشان آدمی را نه تنها مشمول رحم و شفقت[1] بلكه صاحب حق و تكلیف دانسته اند از آن جمله:

فلا تكلمونی بما تكلم به الجبابره و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادره و لا تخالطونی بالمصانعه و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل بی و لا التماس اعظام لنفسی. فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه كان العمل بهما اثقل علیه. فلا تكفرا عن مفاله بحق او مشوره بعدل. فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی ء و لا آمن ذلك من فعلی...

(نهج البلاغه، خطبه 216)

با من همچون سركشان و متكبران سخن مگویید و چونان كه با تیزخشمان كنند از من كناره نگیرید و با تملق و ظاهرفریبی با من معاشرت نكنید و نپندارید كه سخن حق بر من سنگین خواهد بود و بزرگم نشمارید، چه آن كه حق بر او گران باشد، عمل بدان بر او دشوارتر خواهد بود. پس از گفتن حق و یا مشورت در عدالت باز نمانید كه من در كارم از خطا ایمن نیستم.

از سوی دیگر ایشان در معرفی یك جامعه ی پاك به مالك اشتر، این حدیث را از پیامبر (ص) نقل می كنند كه:

لن تقدس امه لا یوخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع. (نهج البلاغه، نامه ی 53)

هرگز جامعه ای پاك نمی گردد مگر آنكه در آن جامعه، ضعیف حق خود را از قوی بدون لكنت زبان باز ستاند.

علاوه بر همه اینها تاكید ایشان و دیگر پیشوایان دین بر فطرت

[صفحه 315]

خداجوی آدمی[2] باز ما را به این پرسش می كشاند كه كدام یك از این تصاویر را درباره آدمیان بپذیریم، آن تصویری كه آدمی را چون سگ هار و چارپای رها شده معرفی می كند (كه در این صورت نباید حق و تكلیفی جدی برای او قائل شویم) و یا این چهره ی عالیتر آدمی كه او را صاحب حق و تكلیف می داند، و احقاق حق او را لازم می شمرد. جمع این دو تصویر به ما می گوید كه از یك سو به دلیل نزدیكی به افق حیوانیت باید آدمیان را معذور و مشمول عفو و ملاطفت بدانیم و از سوی دیگر به دلیل نزدیك بودن به افق انسانی باید آنها را صاحب حق و تكلیفی بشناسیم. ایستادن در میان این دو حد بسیار مهم و حساس است.

آیا می توان به مردم گاه به عنوان یك حیوان و گاه به عنوان یك انسان نگریست؟

جالب این است كه داروین و فروید، كشف مهمشان جز این نبود كه آدمی، حیوانی است در بند. یعنی خودی انسانی دارد كه روپوش خود حیوانی اوست. یعنی موجودی دو طبقه است و یا حیوانی است با ماسك انسانی. و دست كم اكثر آدم نمایان چنین اند. مولانا هم همین را می گفت كه: آدمی خوارند، اغلب مردمان. یك پنجم وجود آدمی چون یخهای دریاهای قطبی، كه سر از آب بیرون كرده اند، انسانی است و چهار پنجم آنكه زیر آب است حیوانی است.

تفصیل بیشتر مطلب را به نوبتهای آینده می سپاریم. خداوند را می خوانیم تا روزگار ما را در طاعت و خدمت خود سپری نماید و ما را از بندگان ویژه خود قرار دهد.

و السلام علیكم و رحمه الله و بركاته

[صفحه 317]


صفحه 315، 317.








    1. انما ینبعی لا هل العصمه و المضوح الیهم و اسلامه آن یرحموا اهل الذنوب و المعصیه: شایسته است كه پاكان و ایمن ماندگان، بر مبتلایان به گناه و لغزش، ترحم كنند.
    2. نهج البلاغه، خطبه اول، در صفت آفرینش آدم.